در چه هنگامی باید به بهجو مراجعه کنیم؟
اگر روزی یک مشکل جسمی برای ما و یا یکی از عزیزانمان پیش آید، حاضریم همه دارایی خود را برای بدست آوردن دوباره سلامتی بپردازیم، اما چرا همیشه برای سپردن بخش کوچکی از ذهن و یا روان خود به روانشناسان و پزشکان مربوطه مقاومت میکنیم؟ چرا حتی زمانی که به هر دلیل، اندکی عقبنشینی کرده و رو در روی روانشناس، پزشک و یا مشاور مینشینیم، تلاش میکنیم واقعیت را طور دیگری نشان دهیم؟ به راستی چرا ما تا این حد از تاریکیهای درون خودمان هراس داریم؟
هیچ فردی در مسیر زندگی، بویژه در گذرگاه های پر پیچ و خمی همچون دوران بلوغ، انتخاب همسر، تربیت فرزند، تعامل اجتماعی با افراد گوناگون و دیگر رخداد هایی که در زندگی او اهمیت دارد نمیتواند همه راه ها و مسیرها را بدون اینکه مطالعه و یا اطلاعات دقیقی داشته باشد، به درستی پیدا کند، مثلا برای انتخاب همسر و تربیت فرزند حتما باید مشاوره قبلی داشت.
از سوی دیگر همانگونه که جسم نیازمند نرمش و ورزیدگی است و اگر آسیبی پیدا کند نیازمند به درمان است، مغز هم نیازمند به تمرین و ورزیدگی بوده و اگر دچار مشکلات شناختی همچون نقص توجه، حافظه و یا مشکل در تصمیم گیری شویم نیازمند به توانبخشی شناختی خواهیم بود و اگر دچار مشکلات خلقی، رفتاری یا روانشناختی شویم نیز باید در پی درمان مشکلات پیش آمده باشیم.
افرادی که دچار اختلالات خفیف نظیر اضطراب یا افسردگی خفیف و یا ترس بیمارگونه باشند نیازمند مراجعه به روانشناس هستند. بعضی از این موارد خفیف با رواندرمانی و مشاورههایی متناسب هر فرد، میتواند برطرف شود.
به عبارتی دیگر زمانی که فرد تغییرات ناخوشآیندی را در ذهن و یا رفتار خود مشاهده کند لازم است که به یک روانشناس مراجعه کرده و از وی کمک بگیرد.
در مواردی نیز ممکن است که فرد دچار روانپریشی، توهم و اختلالات شدیدی همچون بدبینیهای زیاد و گسترده، پرخاشگریهای غیرقابل کنترل، وسواسهای شدیدو یا استرس و اضطراب شدید شود که این موارد با مشاوره و رواندرمانی به تنهایی برطرف نشده و نیاز به درمانهای دارویی و یا مداخلات مبتنی بر تکنولوژی های علوم اعصاب شناختی دارند که قطعا باید با مراجعه به پزشک متخصص و با تجربه مورد بررسی و درمان قرار گیرد.
علاوه بر این موارد، گاهی افراد بدون داشتن این علائم و تنها به دلیل سردرگمی شدید در انتخابها و انجام کارهای مهم زندگی نیازمند به کمک یک روانشناس و یا پزشک مجرب هستند. این افراد نه دیوانهاند و نه لازم است در بیمارستان روانی بستری شوند اما قطعا فرار از این هم صحبتی و مشاوره کار را برای فرد دشوارتر خواهد کرد.
فراوانی مشکلات شناختی همچون توجه و تمرکز، حافظه و یادگیری، برنامه ریزی و تصمیم گیری، کنترل مناسب حرکت و هیجان نیز بالا بوده و حتی اگر مشکلی در هیچ یک از این زمینه ها نداشته باشیم، اغلب ما تمایل داریم که هوش و حافظه و دیگر توانایی های شناختی خود را افزایش دهیم.
از این رو، با توجه به مطالب یاد شده میتوان گفت که همه ما برای زندگی بهتر و یا راهنمایی گرفتن در مقاطع مختلف زندگی، نیازمند مراجعه به این متخصصان هستیم. حال اینکه در باور های کهنه و نادرست خود باقی بمانیم و در پی حل مشکلات غیر جسمی خود و یا عزیزانمان به صورت فردی و به تنهایی باشیم؛ یا اینکه به علم و تکنولوژی اعتماد کرده و از آنها بهره بگیریم، موضوعی است که نمی توان به سادگی از آن گذشت چرا که سلامت روان میتواند در گرو این تصمیم حیاتی و بسیار پر اهمیت باشد.